تمدن انسان متفکر

 


چشم انسان به جهان گشوده می شود . همه چیز همانگونه بنظر میرسد که یک انسان می بیند . همانگونه که گوش ها صدا های اطراف را می شنوند و مغز شروع به دریافت اطلاعات را آغاز می کند.  اطرافیانت به تو اطلاعاتی از زندگی و آموزش به جهت چگونگی عمل کردنت در آن را می دهند . محله ای از یک شهر و از یک کشور می شود مکان دریافت احساس و پیام ها , درست در بازه ای از زمان که به تو اختصاص داده شده است : خانواده , اطرافیان , دوستان , جامعه و رسانه های این کره ی خاکی در مجموع برایت یک مجموعه از باور ها , سنت , فرهنگ , منافع و تعصبات را می سازند.  سپس تو میمانی با تعاریفی از انواع روابط , نگرش به این دنیا و چشم اندازت برای زندگی , اما واقعیت چیست ؟ واقعیت اینست که به همان مقدار که تو به صورت مستقیم و یا در نا خودآگاه مغزت وابسته به فرهنگ , باور , سنت و نحوره تربیتت می باشی , انسانی دیگر در مکانی دیگر فرهنگ , باور سنت و تعصبات متفاوتی به همان میزان وابسته و طرفدار به عواملی همانند تو می باشد که به او آموزش داده و تحمیل شده است . دقیقا همینجاست که دنیایی با هزاران فرهنگ , سنت , باور , رسوم و عاداتی که در فرآیند ماشین زمان بنا بر تعصبات , منافع و جهل های گذشتگان به صورت امروزی درآمده و همچنان ادامه دارد جنگ و بی عدالتی , تحکم , خودخواهی و نادانی بی پایان را همراه دارد . پس سفر ها کردم , کتاب ها خواندم و زیر انفجار بی عدالتی و جاهلیت مشغول به سال ها تفکر شدم . سپس کتابی نوشتم که سرآغاز تمدنی خواهد بود که صلح و رفاه همگانی و رشد بی وقفه بشریت را بهمراه خواهد داشت . آن را تمدن انسان متفکر می نامم . اشکان سعیدی      

Comments

Popular posts from this blog